کسی که گذشته را به خاطر نمی آورد ، خود را محکوم به احیای مجدد آن می کند
" موزه داخائو "
اینقدر این مطلب حمله آمریکا رو ننوشتم که ایران تحریم شد ولی چون میخوام در مورد تحرکات دانشجویی اسفندم بنویسم .میذارم دانشگاه شروع بشه. ببینیم این اتحاد ضد جنگ برنامه هاش چیه.بعد مفصل در مورد این جریانات و پشت پرده های اونها مینویسم
فعلا بی خیل این حرفا عید و بچسبید
*************************************************************
معرفی کتاب " قلعه حیوانات " کتابی است جاودانه از " جرج اورول "
اینم لینک دانلود http://bahramian.persiangig.com/pdf/animalfarm_sarapoem.pdf
قلعه حیوانات :
" قلعه حیوانات " کتابی است جاودانه از " جرج اورول " .
داستان کتاب از این قرار است که حیوانات مزرعه تصمیم می گیرند بر ضد انسان صاحب خود قیام کنند و از قید استثمار آدمی رها شوند .
پس از بیرون کردن آدمی ، خوک ها که رهبری را در دست دارند ، قوانینی را به این شرح تدوین می کنند:
هفت فرمان :
1 – هرکه دو پا است ، دشمن است .
2 – هرکه چهار پاست یا بال دارد ، دوست است .
3 – هیچ حیوانی لباس نمی پوشد .
4 – هیچ حیوانی بر تخت نمی خوابد .
5 – هیچ حیوانی الکل نمی نوشد .
6 – هیچ حیوانی ، حیوان کشی نمی کند .
7 – همه حیوانات برابرند .
پس از گذشت چندی از قیام ، خوک ها که بیش از انسان ، حیوانات را استثمار می کنند ، ازبی سوادی حیوانات سو ء استفاده کرده ، قوانین را عوض نموده و چنان وا نمود می کنند که همان متن اولیه دست نخورده است .
قوانین بعد از حذف سه قانون اول ، بصورت زیر تغییر یافتند :
1 - " هیچ حیوانی با شمد بر تخت نمی خوابد . "
2 - هیچ حیوانی بدون علت حیوان کشی نمی کند . "
3 - " هیچ حیوانی به حد افراط الکل نمی نوشد . "
4 - " همه حیوانات با هم برابرند ، اما بعضی برابر ترند . "
حیواناتی که اندک سوادی داشتند و از زمان قیام و یا متن قوانین اولیه چیزی را بیاد می آوردند ، بدست سگهای درنده ای که توسط " خوک رهبر قیام " مخفیانه تربیت شده بودند ، نابود شده و رهبر مخالفان که " باکستر " اسب مزرعه است ، به انسانها تحویل داده می شود که به سلاخ خانه برده شود .
در پایان نیز ، خوکها که لباس آدمی را بر تن کرده اند ، در کنار صاحب اولیه مزرعه به جشن و شراب خواری مشغولند و طوری صدای خنده خوک ها و انسان ها قاطی شده است که آنها از یکدیگر قابل تشخیص نیستند .
* * * * *
" جرج اورول " به زیبایی داستان استحاله قیام ها را به تصویر کشیده است که در بسیاری از تجربه های تاریخی قیام های مردمی ، این روند تغییر جریان انقلاب به چشم می خورد ، از قیام صلح آمیز عیسی مسیح ، تا انقلاب کبیر فرانسه در 1789 و انقلاب روسیه در اکتبر 1917 و . . .
یکی از جالب ترین بند های قوانین آنست که از " برابری بیشتر بعضی از حیوانات " و یا به عبارتی صریح تر از " نا برابری حیوانات " سخن می گوید .
یک اگر با یک برابر بود . . .
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها ،
لواشک بین خود تقسیم می کردند .
و آن یکی در گوشه ای دیگر " جوانان " ورق می زد .
دلم می سوخت به حال او ،
برای اینکه بیخود های و هوی می کرد و با آن شور بی پایان ،
تساوی های جبری را نشان می داد .
با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک ،
غمگین بود ،
تساوی را چنین نوشت :
" یک با یک برابر است ."
به ناگاه از میان جمع شاگردان یکی برخاست ،
همیشه یکنفر باید بپا خیزد . . .
به آرامی سخن سرداد :
تساوی اشتباهی فاحش و محض است !
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت ،
و معلم مات بر جا ماند .
و او پرسید :
" اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود ،
آیا باز یک با یک برابر بود ؟ ! "
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت .
معلم خشمگین فریاد زد : آری برابر بود !
و او با پوز خندی گفت : نه !
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آنکه زور و زر بدامن داشت بالا بود ،
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت ، پایین بود ؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آنکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت ، بالا بود ،
وان سیه چرده که می نالید پایین بود ؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
این تساوی زیر و رو می شد !
حال می پرسم :
یک اگر با یک برابر بود ،
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کسی دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود ،
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود ،
پس چه کسی آزادگان را در قفس می کرد ؟
یا چه کس رادمردان را فنا می کرد ؟
و سکوت بود و سکوت !
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید ،
" یک با یک برابر نیست . . . ! ! ! "
دختر:
تو را دوست دارم به اندازه تمام هدایایی که برام خریدی
تو را دوست دارم تا زمانی که جملات عاشقانت تکراری نشده
تو را دوست دارم به اندازه تمام کارت تبریکها یی که بهم دادی
تو را دوست دارم به تعداد کافی شاپهایی که باهم رفتیم
پسر:
تو را دوست دارم به اندازه ده دقیقه ای است که بعد تمام اینهاست